بسم الله الرحمن الرحیم
چکه چکه انتظار 37 هیئت هفتگی سه شنبه شب ها پیش کش به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعجیل در فرج مولانا صاحب الزمان(عجل الله)صلوات ا للهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نقل شده در یکی از جلسات مدرسه مجتهدی آیت الله مجتهدی تهرانی شروع کردند از مناقب اهل بیت به خصوص حضرت زهرا صحبت کردند بعد خاطره ای از آیت الله امینی ذکر کردند،گفتند: خدا رحمت کنه آیت الله امینی رو میگفت رفتم مدینه توی کوچههای مدینه صدای ناله فاطمه زهرا (س) را میشنیدم. آیت الله امینی میگفت صدای ناله حضرت زهرا را میشنیدم در مدینه......هست... این صداها در جو هست از بین نمیره، امام زمان (عج) که بیاد اون موقع 68 واحد عِلم هم میاد، تا زمان ظهور فقط دو واحد علم کشف میشه، اون موقع شاید این صداها را بتونند از فضا و جو بگیرند و حتی در تلویزیون پخش کنند... توی تلویزیونِ زمان امام زمان (عج) صدای ناله حضرت زهرا را پخش میکنند... اون وقت اون موقع خیلیها طاقت نمیارن و میمیرن، بچه سیدا که حتما میمیرن، بچه سیدا حتما میمیرن... پذیرایی: خدا کنه مادرمون زنده بمونه... روضه حضرت زهرا از زبان خودشان:دیلمی میگوید: زهرا(س)ماجرای خود را به تفصیل بیان فرموده است. از جمله فرمود: (...سپس قنفذ را با عمربن خطاب و خالدبن ولید به خانه ما فرستادند تا پسرعمویم علی را برای بیعت زیانبار خود به سقیفه بنی ساعده بیرون برند.علی که مشغول انجام وصیت رسول خدا(ص) بود با آنان بیرون نرفت. پس هیزم زیادی در مقابل در خانه ما جمع کردند و آتش آوردند تا خانه ی ما و خودمان را به آتش بکشانند،من پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که دست از ما بردارند و مارا یاری کنند. عمر تازیانه را از دست قنفذ-غلام ابوبکر- گرفت و با آن به بازویم زد،چنان که تازیانه همچون بازوبند به دور بازویم حلقه زد.عمر لگدی به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد و من که آبستن بودم به صورت به زمین افتادم.آتش شعله می کشید و صورتم را میگداخت.عمر چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره ام بر زمین افتاد و درد زایمان به سراغم آمد ، پس محسن را کشته بی گناه سقط کردم. این است امتی که میخواهد بر من نماز بخواند؟! در حالی که خدا و رسول از آنان بیزاری جستند. من نیز از آنان برائت می جویم...
حضرت مهدی در بیانی شریف می فرمایند که : دختر رسول خدا (س) برای من الگویی نیکوست. فاطمه با نام مهدی شاد میشد و با یاد او خود را تسلیت میداد. بدون مهدی(عج)، تحمل شهادت حسین(ع) بر فاطمه سنگین می نمود. چون بی مژده او، رسالت پدرش و تمام انبیاء سلف را ناتمام مییافت. مهدی باوری بی شناخت فاطمه میسر نیست. فاطمه به چنین فرزندی می بالد و مهدی نیز بر چنین مادری فخر می فروشد. شهر پیغمبر پر از بیداد شد نخل ها بر سینه و سر می زدند چشم جبریل امین مبهوت بود کینه توزی را عجب آموختند آن در و دیوار گلگون گشت وای ضرب سیلی دیده ای را تارکرد با غلاف تیغ بازویی شکست روی مه را، جوهر نیلی زدند درب بیت وحی را افروختند از دل زهرا(س) برون شد بوی عود میخ در، پهلوی محسن را درید تیغ را قنفذ در عالم تاب داد بس نیام و تیغ در رقص آمدند کیست زهرا (س) آسمانی در سجود عادیان، زین سو و آن سو آمدند دست حق(ع) در بیعت زنجیر شد گنبد نیلی، گریبان چاک زد فاطمه(س) یعنی زدن در کوچه ها چشم عالم لب به لب الماس شد عالمی خاموش و بی مهتاب گشت عرش حق هم زین جفا در هوش شد کیست زهرا (س) یکه یار مرتضی(ع) آه زهرا(س) نعره های حیدر(ع) است روضه ی رضوان به زیرپای اوست چشم عین الله گریان امشب است گفت حیدر(ع) ای تمام جان من قامتم را ای وجودت قائمه فاطمه(س) چشمان خود را باز کرد دست حیدر (ع) را گرفت آن نازنین هرچه گویی من اطاعت می کنم فاطمه(س) گردد بلاگردان تو گرچه می دانی تو نیّت های من غسل ده، من را به زیر پیرهن ای امیرالمومنینم(ع)، بوتراب جان فدایت ای پناه عالمین یاعلی(ع)پیش حسینم(ع) وقت خواب چادری پنهان درون خانه کن جان زهرایت(س)علی جان، جای من یاعلی(ع)شب بر سر قبرم بمان گفت و گفت و دیدگان برهم گذاشت چاره ساز عالمی بیچاره شد یاس گلگون علی(ع) چون جان سپرد شاپرک هاییم وخاکسترشدیم جای سیلی تا ابد بر روی ماست رد خون سینه ات برجاده است آه مادرکودکانت خسته اند ای که عجل گفتی و مرگت رسید تو وبلاگ یه بنده خدا نوشته بود: شب جمعه ست...اسیرانِ خاک را دریابید پی نوشت: خودمو میگم راس گفته هااااااا ما هم یه جور اسیر خاکیم ولی نمیخوایم باور کنیم! سرماخوردم،تمام بدنم یخ کرده!داشتم به این فکر میکردم که دمای بدن مرده ها چقدر یخه؟ از الانِ من بیشتره؟ فکر نکنم! شایدم دارم میمیرم! منتها با این تفاوت که قبل از مرگ یخ کردم! ممکنه از ترسم باشه! ضمیرِ ناخوداگاهم ایندفعه آگاه شده و از ترسِ مُردن یخیده! یادم باشه سر فرصت برم خاک بازی...که به موقعش غریبی نکنم... جهت شادیِ روحِ یخ زده م صلواااااااااااات!! ببینید تکنولوجی تا کجاها که پیش نرفته!!! دستگاه مرده شور ساختوندن!!(نظراتش رو حتما بخونید:))) البته من که ذوق زده شدم!جالبه... ولی با دیدن عکسا یاد این رستورانهای کثیفِ بین راه افتادم!!! امام على علیهالسلام : کسىکه فردا را از عمر خود به شمار آورد ، مرگ را در جایگاه شایستهاش قرار ندادهاست * در پاسخ به سؤالى درباره آمادگى براى مرگ : به جا آوردن واجبات و دورى کردن از حرامها و فرا گرفتن خوىهاى نیک . با رعایت این امور ، دیگر آدمى را چه باک که او به سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغش آید . سوگند به خدا ، که پسر ابى طالب را باکى نیست که خود به سراغ مرگ رود ، یا مرگ به سراغ او آید . *در پاسخ به پرسش کــه : مرگ چیست؟ : (مرگ) براى مؤمن چون کندن جامههایى چرکینِ شپشى از تناست و از همگسستنکُند و زنجیرهاى گرانبار و جایگزین کردن فاخرترین و خوشبوترین جامهها و راهوارترین مرکبها و امنترین منزلها . و براى کافر به منزله کندن جامههایى فاخر از تن و منتقل شدن از منزلهایى امن و جایگزین کردن آنها به کثیفترین و خشنترین جامهها و وحشتناکترین منزلها و بزرگترین عذاب است . * به فرزند بزرگوارش امام حسن علیهالسلام : فرزندم ، بسیار به یاد مرگ باش و به یاد آنچه در آن افتى و پس از مرگ به سوى آن کشانده شوى ، تا آن گاه که بر تو درآید ، با تمام توان در برابرش آماده و کمر خود را براى آن بسته باشى ، نه آن که ناگهان بر تو در آید و نَفَست را ببُرد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : در بالین مردگان خود حاضر شوید و به آنان «لا اله الا اللّه» تلقین کنید و نوید بهشتشان دهید ؛ زیرا حتّى مردان و زنان بردبار هم در این صحنه گیج و سرگشته مىشوند و شیطان بیش از هر زمان دیگرى در هنگام مرگ به آدمى نزدیک مىگردد . سوگند به آن که جانم در دست اوست ، مشاهده فرشته مرگ (عزرائیل) سختتر از هزار ضربه شمشیر است . سوگند به آن که جانم در دست اوست ، جان هیچ بندهاى از دنیا (بیرون) نرود مگر این که یکایک رگهاى او درد کشند . با اینکه هنوز به سن تکلیف نرسیده سجده هایش از من طولانی تر است.... نماز صبحهایش را هرروز قبلا از طلوع میخواند...برعکسِ من... حجابش برای نماز درست نبود اما در عوض بین دلش و خدا هیچ حجابی نبود... پاکِ پاک...وقتی دعا میکرد انگار با دوستش حرف میزد،خوش به حالش... بیشتر از همه، به بلند بلند دعای فرج خواندنش بعد از نماز غبطه میخوردم... یابن الحسن بخاطرِ ما نه...بخاطر دلِ دعاگویانِ کوچکت بیا....
آیا هیچگاه
خیلی این نوشته ی شهید چمران رو دوس دارم...مقدمه ی کتاب ترجمه ی دعای کمیله به دوستم مسیج دادم: خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم تو ای والاترین مهمان دنیایم بدان آغوش من باز است، شروع کن...یک قدم با تو...تمام گامهای مانده اش با من اون: ای ول خدا..دمش گرم من: تو رفاقتت با خدا منو از یاد نبر اون: سرم شلوغه! فکر نکنم یادت بیفتم واقعا آدم دوتا از این دوستا داشته باشه دیگه نیاز به دشمن نداره:)) ********************** جایی خوندم که نشستنِ خانمها بعد از رکوع و قبل از سجده مستحبه...خب منم امتحان کردم عالی بود یجورایی آدم آروم میشه مث سرعت گیر عمل میکنه ، شماها میدونید منبعش کجاس؟چیزی شنیدید؟ یادم نمیاد کجا خوندم
آسمان لبریز از فریاد شد
طائران عرش پرپر می زدند
غرق ماتم عالم لاهوت بود
قلب مادر را به طفلش دوختند
فرق حیدر(ع) غرق، در خون گشت وای
مجتبی(ع) با زهر آن افطار کرد
شمر، روی سینه مولا(ع) نشست
دختری درکربلا سیلی زدند
خیمه ی اهل حرم را سوختند
بوی یاس و آتش و اسپند و دود
تیرشد، برحنجر اصغر رسید
دست عباس علی(ع) در شط فتاد
بوسه بر پهلو و بر بازویی زدند
بوسه ی دستاس بر دستی کبود
بند بر دستان دست حق(ع) زدند
شیرحق(ع) بین دوصد خنزیر شد
عصمت حق(ع)را عدو برخاک زد
مادری را پیش چشم بچه ها
خاک یثرب مست بوی یاس شد
ارغوان رخ، ماه عالمتاب گشت
ذوالفقار مرتضی(ع) بیهوش شد
هم زره، هم ذوالفقار مرتضی(ع)
نی که دختر، مادر پیغمبر(ص) است
سینه ی غم چاک از غم های اوست
بعد از این ام ابیها زینب(س) است
طفل و بازویت بلاگردان من
کلّمینی کلّمینی فاطمه(س)
با نگه روی علی(ع) را ناز کرد
گفت ای مولا، امیرالمومنین(ع)
غم مخور، خود با تو بیعت می کنم
هستی زهرا(س) فدای جان تو
یاعلی(ع) بشنو وصیت های من
صبر کن در بستن بند کفن
جای من شب پیش طفلانم بخواب
جان تو،جان حسن(ع)،جان حسین(ع)
جای زهرا(س)کاسه ای بگذار آب
جای من موهای زینب (س) شانه کن
بوسه بر چشمان عباسم(ع) بزن
هل اَتی، بر کوثرت، یاسین بخوان
هل اَتی را غرق درماتم گذاشت
کوثر و دخان، ز قرآن پاره شد
نی که زهرا(س)، بل علی افتاد و مرد
وای مردم، وای بی مادرشدیم
تا قیامت میخ در پهلوی ماست
خاک چادر مهر هر سجاده است
چشم بردست کبودت بسته اند
عجلی گو تا فرج آید پدید
در دل شب
دور از هیاهوی زندگی
به آسمان پر ستاره نگاه کرده اید؟
و روح شما به عظمت و زیبایی آن مجذوب شده است؟
این احساس احترام و ستایش به عظمت و زیبایی
و اظهار خضوع و تسلیم در برابر خالق آن
نیایش نامیده می شود.
نیایش ، ارتباط قلبی انسان است با ذات عالم هستی
نیایش ، راز و نیاز درونی انسان است با کمال مطلق
نیایش ، کشش روح است بسوی کانون غیر مادی جهان
نیایش ، پرواز انسان است بسوی پروردگار عالم
نیایش ، منحصر به انسان ها نیست
تمام موجودات عالم
در نیایشی بزرگ شرکت دارند
هر یک به زبان خود
خدا را تسبیح می کنند.
شعله شمع خود نیایشی است
و سوختن پروانه
نیایشی دیگر...
خنده معصوم کودک نیایشی است
و مهر پاک مادر نیایشی دیگر...
نیایش ، یگ مسیر روحانی و مکاشفه درونی است
که در آن عصاره وجود آدمی می جوشد
می سوزد
به روح تبدیل می شود
به فراخنای عالم هستی بالا می رود
و در وجود کل ، حل می گردد.
آدمی قلب دارد
که مرکز احساس عرفانی
و ارتباط با کانون نامرئی حیات
و درک زیبایی است.
این قلب با محصولات عقل سیراب نمی شود.
نیایش ، لطیف ترین و عمیق ترین نیاز فطری قلب است.
هنگام نیایش
پرده های ضخیم عالم محسوسات
از روی قلب به کنار می رود
و مشعل فروزان روح آدمی
نورافشانی می کند.
نیایش ، آرامش ضمیر می آورد
نفس را تصفیه می کند
ذوح را انبساط می دهد
ایجاد نشاط می کند
و ظرفیت وجود انسان را
از کمال مطلق لبریز می نماید.
در میان نیایش ها
نیایش عشاق ، شوری دیگر دارد.
در میان عشاق عالم نیز
علی (علیه السلام) جایگاهی خاص دارد.
علی (علیه السلام) مظهر کمال و عشق و انسانیت ،
آنچنان عاشقانه راز و نیاز می کند
که دل آدمی آب می شود.
آنهمه قدرت و شجاعت
با آنهمه خضوع و بندگی
آنهمه شور و عشق ،
با آنهمه ترس از فراق...
راستی که مافوق طاقت بشری است.
اکر پیرزنی ضعیف
که قدم بدروازه مرگ نهاده است
از ترس و وحشت در مقابل خدای تضرع کند
چندان تعجب آور نیست.
یا بیچاره مضطری که جبر زمان بی رحمانه خروش کرده است.
امن یجیب بگوید...
باز هم قابل درک است
ولی آنجا که قدرتمندترین و بی نیازترین مرد روزگار
از شب تا به صبح
خاضعانه راز و نیاز می کند و می گرید
قابل فهم بشری نیست.
علی فریاد می زند :
خدایا
من به خاطر ترس از جهنمت تو را نمی پرستم
به بهشت تو نیز طمعی ندارم
تو شایسته پرستشی
و محرک من فقط عشق به تو است.
علی تاجرپیشه نبود که با خدای خود معامله کند
و در ازای عشق پاداشی بخواهد ،
عشق شیرازه هستی و حیات او بود
و بدون عشق
نمی توانست زنده بماند.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |