سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا هیچگاه
در دل شب
دور از هیاهوی زندگی
به آسمان پر ستاره نگاه کرده اید؟
و روح شما به عظمت و زیبایی آن مجذوب شده است؟دور از هیاهو...
این احساس احترام و ستایش به عظمت و زیبایی
و اظهار خضوع و تسلیم در برابر خالق آن
نیایش نامیده می شود.
نیایش ، ارتباط قلبی انسان است با ذات عالم هستی
نیایش ، راز و نیاز درونی انسان است با کمال مطلق
نیایش ، کشش روح است بسوی کانون غیر مادی جهان
نیایش ، پرواز انسان است بسوی پروردگار عالم
نیایش ، منحصر به انسان ها نیست
تمام موجودات عالم
در نیایشی بزرگ شرکت دارند
هر یک به زبان خود
خدا را تسبیح می کنند.
شعله شمع خود نیایشی است
و سوختن پروانه
نیایشی دیگر...
خنده معصوم کودک نیایشی است
و مهر پاک مادر نیایشی دیگر...
نیایش ، یگ مسیر روحانی و مکاشفه درونی است
که در آن عصاره وجود آدمی می جوشد
می سوزد
به روح تبدیل می شود
به فراخنای عالم هستی بالا می رود
و در وجود کل ، حل می گردد.
آدمی قلب دارد
که مرکز احساس عرفانی
و ارتباط با کانون نامرئی حیات
و درک زیبایی است.
این قلب با محصولات عقل سیراب نمی شود.
نیایش ، لطیف ترین و عمیق ترین نیاز فطری قلب است.
هنگام نیایش
پرده های ضخیم عالم محسوسات
از روی قلب به کنار می رود
و مشعل فروزان روح آدمی
نورافشانی می کند.
نیایش ، آرامش ضمیر می آورد
نفس را تصفیه می کند
ذوح را انبساط می دهد
ایجاد نشاط می کند
و ظرفیت وجود انسان را
از کمال مطلق لبریز می نماید.
در میان نیایش ها
نیایش عشاق ، شوری دیگر دارد.
در میان عشاق عالم نیز
علی (علیه السلام) جایگاهی خاص دارد.
علی (علیه السلام) مظهر کمال و عشق و انسانیت ،
آنچنان عاشقانه راز و نیاز می کند
که دل آدمی آب می شود.
آنهمه قدرت و شجاعت
با آنهمه خضوع و بندگی
آنهمه شور و عشق ،
با آنهمه ترس از فراق...
راستی که مافوق طاقت بشری است.
اکر پیرزنی ضعیف
که قدم بدروازه مرگ نهاده است
از ترس و وحشت در مقابل خدای تضرع کند
چندان تعجب آور نیست.
یا بیچاره مضطری که جبر زمان بی رحمانه خروش کرده است.
امن یجیب بگوید...
باز هم قابل درک است
ولی آنجا که قدرتمندترین و بی نیازترین مرد روزگار
از شب تا به صبح
خاضعانه راز و نیاز می کند و می گرید
قابل فهم بشری نیست.
علی فریاد می زند :
خدایا
من به خاطر ترس از جهنمت تو را نمی پرستم
به بهشت تو نیز طمعی ندارم
تو شایسته پرستشی
و محرک من فقط عشق به تو است
.
علی تاجرپیشه نبود که با خدای خود معامله کند
و در ازای عشق پاداشی بخواهد ،
عشق شیرازه هستی و حیات او بود
و بدون عشق
نمی توانست زنده بماند.

خیلی این نوشته ی شهید چمران رو دوس دارم...مقدمه ی کتاب ترجمه ی دعای کمیله

 

 


نوشته شده در جمعه 90/1/19ساعت 12:12 صبح توسط سنا شاخه نرگس ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت