جنگ تمام شد ... برگشتیم با همه ی سوغاتی هایمان برگشتیم و در جذبه های دروغین محاصره شدیم
عدّه ای غفلت کردیم و بیمار شدیم .
عدّه ای ماندیم و بی تاب شدیم
یاد غروب دوکوهه بخیر
به آسمان خیره شوید
عده ای محو نور کاذب و عده ای محو آسمان...
عطر خاک های بی آلایش فکه...
و طراوت آب های کرخه را از یاد برده ایم
بیاییم اندکی به خود بنگریم و اندکی به خاک...
شاید دوباره
سکوت ، هم صحبتمان شود .
خاک ، همدم نگاهمان و اشک محرم رازهامان...
بگذاریم زنجیر سنگینِ خاطرات، اسیرمان کنند...
بگذاریم اقلیت شویم...
ولی بیت المقدس – والفجر – قادر – کربلای 4 ، 5 و. . . بالاخره مرصاد را فراموش نکنیم .
ماسک ها را بزنید ، هنوز شیمیایی می زنند !
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ ...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصَلّی وَتَقْنُتُ...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ...
اگه خدا بخواد دارم میرم جنوب...دعا یادتون نداره
نوشته شده در جمعه 90/1/5ساعت
5:28 عصر توسط سنا
شاخه نرگس ( ) |