بسم الله الرحمن الرحیم
امروز رسما فشارقبر رو تجربه کردم و الحق که تجربه ی دردناک و چندش ناک و اینایی بود، خدا نصیب هیشکی نکنه یه لحظه حس کردم دیگه آخرشه و باید اشهد رو بخونم ...به اموال نداشته م فکر کردم ، به وبلاگم که همینجوری بیخودی میموندش و به کارهای اداره که نصفه موندن و نمازهای قضا شده و حق هایی که به گردنمه و شوخی های که با دوستان میکنم و احیانا دلخور شدنِ کسی و ..... به سختی و تنهایی شب اول قبر و ....به خودم که اومدم گفت: آقا ما جلوتر پیاده میشیم .... در رو که باز کردم انگار در بهشت برام باز شده،کمی صبر کردم و دوباره سوار شدم و یه نفس راحت کشیدم، دیگه قبر و مرگ و حق و ... ازیادم رفت:)
پ.ن1:عزیزجان وقتی تصمیم داری سوار تاکسی بشی با یه بچه چهار ساله و دوتا ساک دستی اونم با هیکل ماشالله 3 تایِ من،یا جلو بشین یا دونفر حساب کن...انصاف هم خوب چیزیه پ.ن2:لینک بی ربط به موضوع : کفاره شوخی با اهل بیت(علیهم سلام)... پ.ن3:عید غدیر بر همه مبارک بخصوص سادات عزیز،انشالله همه فردا یه عیدیه خوب بگیریم :) پ.ن4:لینک اعمال روز عید (روزه یادتون نره) رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: میان بهشت و انسان هفت گردنه وجود دارد که آسان ترین آنها مرگ است.پرسیدند سخت ترین آن ها کدام است؟ فرمودند: لحظه ای است که انسان در پیشگاه خداوند بایستد و کسانی که به آن ها ظلم شده دامن ظالم را بگیرند.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |