بسم الله الرحمن الرحیم
غروب جمعه س آخرین غروب جمعه ی 89... کاش میدونستیم آخرین غروب جمعه ی 90 چه حالی داریم؟ لیاقت دیدنت رو پیدا کردیم یا نه...اصلا زنده ایم؟ چقد با حالامون فرق کردیم؟ چقد آدم شدیم...چقدر منتظرت بودیم و چقدر مشتاق دیدارت...
کاش بیای..اگه بشه چی میـــــشه...کاش تقویمها خالی نباشند و یه روزش رو ....قند تو دل آدم آب میشه وقتی بهش فکر میکنه... هرچند من...اما تو خیلی مهربونتر از این حرفایی..میدونم خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد....ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد... چقد خوبه که تو لحظه های شادیمون هم یادش باشیم، یه خانم عزیزی کار جالبی کردن که خیلی خوشم اومد، ایشون پیشنهاد دادن روز عید بعد از نماز صبح همه زیارت آل یاسین بخونن به نیت ظهور...خواستم ببینم کیا هستن؟! هیئت بعدی که میشه 2 فروردین همینجا برگزار میشه...برگزاری این هیئت هم از اون توفیقات قشنگی بود که امسال نصیبمون شد...هییییی پیر شدیم رفت... پیش پیش عیدتون مبارک دوس جونیای گلم
سلام دوس جونیا اصلا حوصله ی پست گذاشتن و اینا نداشتم ! اومدم یکم وبلاگمو گردگیری کنم و برم ...اندر احوالات این روزا اینکه همه چی و همه ی کارام قاطی شده و نمیدونم کدومو انجام بدم به تازگی خونه رو تکوندیم و گوشاستیم سرجاش! دیشب در ادامه ی امور تکوندن خونه تو انباری کار داشتم که حواسم نبود خوردم به یه بطری و چپه شد! یکم که دقتیدم دیدم ئه! اسید بوده! ییهو همه جا پر از بخار شد و بوش پیچید و بعدترش فهمیدم انگشتم داره میسوزه!! نگو کمی بهش پاشیده زود رفتم شستمش،ولی خب یکم جاش مونده خیلی بد میسوخت...داشتم به این فکر میکردم که این خواستگارای سمج که میرفتن به دختره اسید میپاشوندن چقددددد نامرد بودن!!!خیلی درد داره جو عید هم گرفت منو، رفتم گندم کاشتم ولی سبز نشده! دعا کنید دربیاد آبروم نره! تازه سرما هم خوردم! بعدشم هرروز میریم خرید با برو بچ ولی واسه من که نه! همش به عنوان همراه و لیدر میرم!! تازشم فهمیدم که امسال عاشق باروون شدم...فکرشو که میکنم تابستون دیگه بارون نداریم غصه م میگیره شما را به ادامه ی تکوندن خونه هاتون دعوت مینمایم! پیرو پستهای اخیر: گیس گلابتونای عزیز برید وبلاگ عاطفه خانم رو بخونید ،آخرِ سالی یه کار مفید انجام بدید...و یادتون باشه که هیچ چیزی تو این دنیا بی حکمت نیست حتی خوندنِ این پستِ من! پس همت کنید و یه تکونی بخورید به اندازه ی وسعتون، شاید کمک کوچیکِ تو بتونه لبهای یه نفرو خندون کنه بعدا نوشت:شماره حساب رو اینجا هم میذارم براتون: 0009401804282 شماره حساب تجارت کارت - شعبه مرکزی زاهدان هست برای واریز 6273532030140009 شماره روی کارت هست که میشه باهاش کارت به کارت منتقل کرد . عاطفه خانوم خواستن که اگر کمکی کردید حتی کم براشون کامنت بذارید تا آخرسر بگن چقد شده ?. پنجمین شیوه یاری امام عصر:جلب یاریهای آسمانی برای امام زمان علیه السلام هممون میدونیم که کمک به فقرا(یاهمون صدقه)رفع بلا میکنه، پس میتونیم با دادن صدقه از طرف امام عصر در رفع بلا از وجود شریفشون گام برداریم. همینطور دعا کردن، در تعجیل فرج امام عصر و ایجاد گشایش در کارشون مؤثر است،پس می تونیم با دعا و نیایش در گوشه گوشه ی زندگیمون از خدا بخوایم که فرج آقا رو به جلو بندازه و غم و گرفتاری را از وجود شریفش پاک کنه. اینروزا که هفته ی احسان و نیکوکاری هم در پیشه، کمک کردن به فقرا خیلی راحت تر شده هرچند قبلش هم آسون بود...فقط همت میخواد تا گره از کار یه بنده خدایی باز کنیم و دل آقا رو شاد کنیم به قدر وسع خودمون...که البته توفیق میخواد... این پنج شیوه ای که تا حالا گفتم از کتاب"بیایید او را یاری کنیم" بود...میخوام برگردم به عقب و ببینم چقد تلاش کردم تا امروز... بی ربط نوشت: هوای دلم چند وقته مثل بهار شده...هی بارونی میشه تند تند
ای نگهت خواستگه آفتاب برمن ظلمت زده یک شب بتاب پرده برانداز زچشم ترم تا بتوانم به رخت بنگرم ای نفست یارو مدد کار ما کی و کجا وعده ی دیدار ما؟..... انتظار بدجور آدمو عصبی میکنه، من که اینجوریم، از منتظر موندن واقعا کلافه میشم...هرقدر بیشتر، اوضاع بدتر... اینم بگم خودمم تا حالا خیلیا رو منتظر گذاشتم...بگذریم... دارم به این فکر میکنم انتظاری که اینقد اذیتم میکنه باعث تشویش میشه برام...منتظر بودنی که کلافه م میکنه درحالیکه میدونم دیر یا زود اون کار انجام میشه یا اون قرار اتفاق میفته...زیادِ زیاد دو ساعت طول میکشه مثلا ، اما باز اینقد خسته میشم... حالا چی شده که بعد اینهمه ادعام...بعد از اینهمه منم منم کردن و اللهم عجل گفتن این انتظار خسته م نکرده!؟ چرا دلم به معنای واقعی تنگش نیست؟ چرا واسه دیدن و اومدنش لحظه شماری نمیکنم؟ چرا شبا راحت میخوابم و به یادش نیستم... نکنه اصلا منتظرش نیستم؟ نکنه انتظاری وجود نداره و فقط ژستش رو گرفتم؟! لابد همینطوره که اگر نبود عاشق همیشه چشم براهه دلدارش میمونه و همیشه بهترینها رو واسش میخواد... من چی واسش خواستم...! یه نگاه به روز قبلم که میکنم میبینم هیچ بویی از مهدی توش نبوده...چیزی...کاری...که یادش بیفتم وجود نداره و باز میگم... انتظارش انتظارم سیر کرد...آنکه میخواهد بیاید دیر کرد...تا به کی در انتظارش دیده بر دردوختن...آمدن...رفتن...ندیدن...سوختن... خودت دعا کن ای نازنین که برگردی... کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تورا؟...کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟:( پی نوشت: میدونم بی سر وته بود...چند روزیه گم شدم... امام صادق علیه السلام فرمود : خوشا به حال شیعیان قائم ما که در دوران غیبت او چشم به راه ایشان و منتظر ظهورش می باشند و در همه حالات فرمانبردار اویند . چهارمین شیوه یاری امام عصر علیه السلام :زینت بودن برای صاحب الزمان گناهان به خصوص گناهان بزرگ وزشت کاری های فاحش اگر ازناحیه کسانی سر بزنه که منتسب به امام زمان هستند و شیعه آن حضرت حساب میشن،آبروی آن بزرگواررا در نزد بیگانگان به خطر میندازه ودل حضرت رو آزرده میکنه.در مقابل، درستکاری، خویشتنداری و پرهیزکاری شیعیان به افزایش عزت امام عصردرجامعه کمک میکنه وقلب آن مولارا شاد میکنه. همه ما میتونیم برای حفظ آبروی امام عصرهم که شده درستکار تر باشیم، نیت کنیم و برای رضای آقامون یکی از گناهانمون رو ترک کنیم. اگر همت داشته باشیم و چندوقتی یه بار یه نگاهی به زندگیمون بندازیم و حواسمون رو جمع کنیم که داریم چیکار میکنیم خیلی راحت به نقایصمون پی میبریم... کاش باور کنیم که خودمون/فرد فردمون میتونیم برای تعجیل در ظهور کاری کنیم... .............................................................................. پی نوشت بی ربط: تصمیم دارم دیگه رفت و آمد محدودم! رو با آقایون وبلاگی قطع کنم.از مطالب وبلاگهاشون استفاده میکنم ، اما کامنت نمیذارم، اینجوری خیلی بهتره پی نوشت کمی با ربط: روی لوگوی گوشه ی وبلاگ کلیک کنید. امام علی علیه السلام: مرا با خویشتنداری از زشتیها و تلاش در راه خوبیها یاری کنید.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |