بسم الله الرحمن الرحیم
واقعا موندم تو اینکه خدا از دست ما بنده هاش چی میکشه؟؟ گاهی کاملا آگاهانه یه کاری رو میکنیم و میدونیم اشتباهه اما زیر بار نمیریم و خودمونو گول میزنیم یه کم که میگذره و گندش درمیاد همه چیزو میندازن تقصیر قسمت و سرنوشت و خدا و ... مثل این خانوم و آقا ------> توی یه اداره ای خانومی کارمند بودن....هیچکس از دست زبون تند و تیز و خبرچینی ها و زیراب زنیهایِ این خانوم در امان نبود! تا جاییکه رئیس به ستوه میاد و ایشون رو منتقل میکنن یه جای دیگه...در همون اداره هم آقایی کار میکنن که بسیار ساده تشریف داشتن به همراه مقدار زیادی وجدان کاری و کلا صفتهای خوب دیگه .... دیروز خبر رسید که این آقای گرامی رفتن اون خانوم نسبتا محترم رو به همسری انتخاب کردن و من همینطور هاج و واج مونده بودم که واقعا چرا؟؟؟ اون که میدونست این خانوم اخلاق و وجدان نداره چرا برای یک عمر شراکت توی زندگی و دنیا و آخرتش انتخابش کرده؟ امیدوارم که خوشبخت بشن ولی چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟؟ دو سال دیگه که تو زندگیشون مشکلاتی پیش اومد دست به دامن خدا میشن که بیا و زندگیمونو خوب کن و چرا اینجوری شد و ..... این پست رو که خوندم یاد اینا افتادم...نمونه های اینجوری کم ندیدم...کسانی که بعده دو سه سال یا از هم جدا میشن و یا فقط همدیگرو تحمل میکنن با وجود اینکه از اولش میدونستن به درد هم نمیخوردن و فقط چشمهاشون رو به روی واقعیتِ زندگیشون بستن...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |