• وبلاگ : منتظر روشني
  • يادداشت : خواب بر مامانها حرام است
  • نظرات : 1 خصوصي ، 29 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 3 نظر
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلااااام

    به به سنا خانوم چه چيزا تجربه ميکنن مردما!!!!!!!!!!!!!!!!

    کجايي چند وقته پيدات نيس!!!!!!!!!پيام هام که بهت نمي رسه.....نتم که نمياي....وبم هم که نيومدي!معلوم هست کجايي اصلا؟؟؟؟؟دهع

    پاسخ

    و عليکم:))


    اين شكلك خنده چقد ضايعست! اصلا حسمو منتقل نكرد! :دييييييي

    مامان شدنت مبارك!

    پاسخ

    خيلييييييييي ضايعس
    من که اصلا حوصله نگهداري بچه ي مردم رو ندارم! به دلايل مختلف...
    حوصله اي داري هااااا...
    پاسخ

    بچه ي مردم!!!؟؟؟؟ بذا عمه بشي...

    سلام دوست خوبم ؟؟؟؟ اگه ما نيايم به شما سر بزنيم که شما يادي از ما نمي کنين.

    من بعد از يه مدت کوتاه دوباره نوشتم .

    منتظرت هستم ....

    يا حق


    + نَفَس 


    منم از اين امتحانا پس دادم، وااااااااااااي يعني وقتي صبح شد با خودم گفتم بچه بي بچه

    فرداش داشتم با يه بنده خدايي كه در حوزه استحفاظي رهگذر ايناس در اين باره صحبت كه گفت: قديما خانواده ها اغلبا 5تا به بالا بچه داشتن، اما الان يه خانم به زور شايد از پس يه بچه بر بياد و اعصابشو داشته باشه و علتش اينه كه قديمي ها خيلي سعه صدر داشتن ...

    به نظر من از خانم هاي جوان هر كي قصد بچه دار شدن داره در زمينه تربيت سالم، مهمترين مسئله اينه كه بايد خيلي روي صبرش كار كنه ...

    پاسخ

    اوهوم...صبر ايوب
    + MMS 
    خوب هر چيزي تلخي و شيريني هاي خودش رو داره.

    اولين باري که به قولي مسئوليت يه بچه به عهدم بود، چهارم يا پنجم دبستان بودم فکر کنم، که خواهر زادم رو کنار خودم تو تخت خوابوندم، اونموقع نوزاد بود، جالبيش به اين بود، منم به شدت خوابم سنگين هست، يعني اولش به زور خوابم ميبره، اما بعدش بايد يکي بياد منو بيدار کنه. عمراً بيدار نميشم.
    خلاصه يادم مياد که هي هر چند دقيقه بيدار ميشدم که يه موقع اين بچه بنده خدا توسط بنده له نشده باشه.. اين از اولين حس بچه داريم بود. بعدش که ديگه بيشتر هم ياد گرفتم، از عوض کردن بچه تا ....
    حالا هم که معلم و معلم اخلاق و ....

    در هر صورت درسته که مادر و پدر شدن براي چند ساعت، تلخي و شيريني هاي خودش رو داره، اما حس مي کني که شدي همونقدري، همون که مي گيد، کودک درون آدم فعال ميشه، حالا که دقت مي کنم مي بينم واقعاً همينطوري هست، خيلي لذت بخشه، درسته که گاهي اوقات کچل هم ميشه آدم. اما خوب. به نظرم که مادر و پدر شدن درسته سخته، اما يه انگيزه و يه هدف به زندگي انسانها مي بخشه، درست مثله يه بازي مي مونه که بايد سعي کني برنده بشي..
    ولي در کل خيلي خوبه مامان و بابا شدن. حتي برا چند ساعت، من که زياد مامان و بابا شدم.
    پاسخ

    ماشالله خانواده تون خيلي بهتون اميدوار بودناااا

    ايشاالله خدا دو قلو قسمتت کنه
    پاسخ

    انشالله قسمت شما!
    + فيلسوفچه 

    منظورم از دعوا، خشونت و کتک و اينا نبودها! اما مثلا همين چند روز پيش که خواهرزاده ام سر ما خراب شده بود، هي با زبون بي زبوني ميگفت برام سي دي بذار، منم خودم با لپ تاپم کار داشتم و نميشد براش بذار، گوشم رو ميزدم به کري يا مي گفتم باشه، الان ميذارم :دي

    طفلي هي صبر ميکرد.

    بعدش که براش گذاشتم، هي ميخواست برم تِرَک بعدي (بچه ام با کلاسه! خودش واسه خودش سي دي داره و خودش تعيين مي کنه که کدوم تِرَک رو ببينه :دي) منم حوصله نداشتم، نميزدم. آخر سر خودش دست به کار شد و هي همه دکمه ها رو امتحان کرد، بعدم دکمه پاور رو فشار داد و خاموش شد!! من بي شعور هم بعد از اون همه تحملي که طاها از خودش نشون داده بود، به خاطر يه اشتباه به اين کوچيکي دعواش کردم و گفتم چرا اين کار رو کرد؟ :( اونم ازم ترسيد و زد زير گريه :((


    يكي پيدا شد حق منو ازت بگيره با اون لگد:))
    به به مامان الكي ...... چشم دلم روشن ......خبري ؟

    ما هم از اين بچه داري ها زياد كرديم ...منتها مامانش كلا حضور نداشته .....نمونه اش همين امير حسين خودمون
    مريم مقدس !!!!!! بيخيال مرحله به مرحله !!!
    فعلا از سختي هاي خواستگاري بايد صحبت کني ....
    بحث بچه داري در محدوده انحصاري ماهاس فعلا .. دهع!!!
    مگه ما تو مباحث شما دخالت مي کنيم که شما در حوزه استحفاظي ما وارد ميشين؟؟؟
    ديگه نبينم ها!!!! بار آخر بود
    + گيسو 
    اصلاحيه:مادرا :)
    + گيسو 

    واقعا مادر بودن خيلي سخته.ولي خوب مادا از همين شب بيداري هم لذت مي برن.


    سلام

    من بيشتر دلم براي بچه ها ميسوزه تا مامانا... خيـــــــــــلي تحمل دارند! واقعا خيلي تحمل دارند!!! هيچ کس حرفشون رو نميفهمه اما اونا بازم تحمل ميکنند... ما اين همه گوشمون رو به کري ميزنيم وقتي اون طفلي ها يه چيزي ميخوان و اونا اعتراض نمي کنند اما يه موقع که ما يه کاري ازشون ميخواهيم و انجام نميدن، چنان دعواشون ميکنيم که بيا و ببين :(

    خيلي دلم ميسوزه براشون... :(

    پاسخ

    سلام...طبيعته ديگه البته الان ديگه كمتر كسي ني ني هارو دعوا ميكنه!...من كه از كودكيام مورد اينجوركي يادم نمياد...تو يادت مياد؟
     <      1   2