• وبلاگ : منتظر روشني
  • يادداشت : آرامِ جانِ فاطمه
  • نظرات : 7 خصوصي ، 12 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ساعتي شگفت، مکعّب شکست و بعد

    مردي به جاي قبله ي مردم نشست و بعد



    رکعـت شـدو نمـاز شدو حمـد و سوره شد

    آمـد طلسم مسجـديـان را شکــست و بعد



    با يک نــفر شبيه خـودش گشـت روبرو

    خود را گرفت ثانيه اي روي دست و بعد



    آيات نوبري ز درخت انار چيـد

    و خواند از تشهّدش:از بودو هست و بعد



    مِثلِ مَثل شد و به زبان همه شکفت

    از راه حلق در ته دل ريشه بست و بعد



    چون روح در نسوج گياهان حلول کرد

    يک خوشه خورد از خودش و کرد مست و بعد



    مقداري از ترشّح او را زمين چشيد

    قيمت گرفت خاک اراضي پست و بعد



    ما را ببخش ما که گناهي نداشتيم

    او خواست اهل باديه را بت پرست و بعد



    هر سال گفت تا که بگويند شاعران:

    در ساعتي شگفت مکعب شکست وبعد..