• وبلاگ : منتظر روشني
  • يادداشت : واژه ي غريبِ انتظار...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 17 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام اين حستو دقيقا ميفهمم. يه بار از يه نفر(كه دراون زمان عزيز بود)چند ساعت بي خبر بودم. خودمو به هر دري زدم تا ازش خبر بگيرم و تا ازش باخبر نشدم آروم نشد. تو اون مدت كه نگران و منتظر بودم همش به خودم ميگفتم چندبار تا حالا شده كه واسه امام حاضرت كه از اين شخص هم به تو نزديكتر و مهربونتر و دلسوزتره اينطوري نگران بشي و خودتو به هر دري بزني واسه ديدنش؟ اما جوابي نداشتم:(((((((((

    چه انتظار عجيبي! تو بين منتظران هم عزيز من چه غريبي!!!

    پاسخ

    سلام/چنين که يخ زده ايمان من اگر هر روز...هزار بار بيايد بهار کافي نيست...:(