• وبلاگ : منتظر روشني
  • يادداشت : فرقش اينست...!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 27 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام ديانا جون

    خوبي جيگر؟!

    ممنون که بفکرمي عزيزم

    اتفاقا پست رمزدار رهگذر رو هم خونده بودم چند وقت پيش و کاملا درکش ميکردم.

    الان ديگه 40 سال پيش نيست که عروسا ومادرشوهرا يه جا بتونن زندگي کنن بخدا همون اوايل بابام ميخواست بهشون بگه که من اونجا نميتونم بيام ولي مامانم نذاشته بود که بابا اونام بچه بزرگ کردن بالاخره آرزو دارن البته هنوز رفتاراي مادرشوهرمو نديده بوديم اونموقع.ولي الان مامام دتر پشيمونه که چرا نذاشته بابام بهشون بگه.

    کلا حالم زياد خوب نيست اينروزا.با ناصر هم نيمچه قهري هستم منتها فعلا اون به روش نمياره و مثل سابق رفتار ميکنه.

    پاسخ

    سلام ليلا جون......ممنون عزيزم.... انشاله كه اوضاعت مثل قبل بشه و اون آرامشي كه ميخواي رو بهش برسي........اين مشكلات كم و بيش، پيش مياد ديگه مهم نوع برخورد آدم باهاشونه كه آينده رو ميسازه تو هم صبور باش و بهترين تصميم رو بگير ......... قهر؟! گاهي لازمه اما حواست باشه كه عادت نشه:دي(ايكن دني كه زده رو دنده ي نصيحت:)) :-*