• وبلاگ : منتظر روشني
  • يادداشت : وقتي فراموشكار ميشويم
  • نظرات : 10 خصوصي ، 21 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چه خوب که اين پست رو نوشتي! ياد چند مکاه پيش خودم افتادم که چه ترسي سرتاپام رو گرفت که مبادا دوباره اون مريضي لعنتي بياد سراغ مامانم. چه قدر دل شکسته بودم يادمه وقتي موضوع اون دختر 9 ساله اي که باباش جانبازه و مادرش فوت کرده افتادم و چقدر خجالت کشيدم از خودم.

    واي سنا گاهي شبها که شامم رو سير مي خورم و راحت مي خوايم فکر مي کنم که چند تا همسايه الان جلوي بچه هاشون با رمندگي نشستن و نمي دونن چي بخورن!

    خجالت مي کشم از خودم. کاش علي وار زندگي کنيم

    پاسخ

    تو كه خيلي باحالي:دي ...باز جاي شكرش باقيه كه گاهي اين چيزارو يادمون مياد...